وی، نویسنده امریکایی است که به خاطر آمیختن هجو و طنز سیاه و فضای علمی تخیلی در آثارش اشتهار دارد. او در دوران تحصیلش در دبیرستان شورتریج در ایندیاناپولیس در روزنامه دیلی اکو، پرتیراژترین نشریه دانش آموزی امریکا، فعالیت میکرد.
در سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲ در دانشگاه کرنل نیز دستیار سرویراستار نشریه ی دانشجویی کرنل دیلیسان بود و از همان دانشگاه فوق لیسانس بیوشیمی گرفت.
در دوران خدمت نظامیاش مهندسی مکانیک خواند و در سال ۱۹۴۴ مادرش خودکشی کرد. او در سال ۱۹۴۴ در جنگ جهانی دوم به دست نیروهای آلمان اسیر و در درسدن حبس شد و همان جا شاهد بمباران عظیم شهر درسدن در سال ۱۹۴۵ به دست متفقین بود که تمام شهر را نابود کردند و ونه گات از معدود بازماندگان این بمباران بود.
او بعدها این تجربه را در کتاب سلاخ خانه شماره ۵ به داستان کشید. در سال ۱۹۴۵ آزاد شد و به امریکا برگشت و نشان قلب ارغوانی دریافت کرد.
بعد از جنگ به دانشگاه شیکاگو رفت و در رشتهی انسان شناسی تحصیل کرد و همزمان خبرنگار جنایی شد. سپس به نیویورک رفت و مسئول روابط عمومی شرکت جنرال الکتریک شد.
در سال ۱۹۷۱ دانشگاه شیکاگو رمان او گهواره گربه را به عنوان رساله ی انسان شناسی اش پذیرفت و به او فوق لیسانس داد.
وقتی آلمانیها به ونه گات به خاطر اصلیت آلمانی اش میگفتند چطور حاضر شدهای با برادرانت بجنگی میگفت که برایم فرقی نمیکند. شما بولیویایی یا تبتی باشید.
دیوانگی و رفتارهای غیرطبیعی به نوعی در خانواده ونهگات ارثی است. به غیر از خودش که در بیشتر کتابهایش و سخنرانیهایش و مقالاتش هم اثری از دیوانگی در آنها دیده میشود، اصلا کتاب سلاخخانه شماره پنج در مورد یک شخصیت اسکیزو فرنیک است.
در بقیه خانواده هم علائم مشابهی وجود دارد؛ پسر ونهگات، مارک ونهگات کتابی نوشته است با نام «تجربه عدن، خاطرات دیوانگی» که در مورد تجربه مشکلات روانی خود و بهبودی از آنها نوشته است.
این پسر بعدها به علت این علاقه، شروع به تحصیل در رشته پزشکی کرد. مادر ونهگات هم به خاطر یک مشکل روانی در روز مادر سال۱۹۴۴، خودکشی کرد. خود ونهگات هم در سال۱۹۸۴ یک بار اقدام به خودکشی کرد.
ونهگات کاملا ضد بوش است و درباره او میگوید بوش دور و بر خودش تعدادی دانشآموز درجه سه بیادب جمع کرده است که هیچ چیز از تاریخ و جغرافیا نمیدانند.
ونهگات به شدت سیگار میکشید؛ سیگارهای مارک پال مال. آن هم بدون فیلتر. خود او به این عادت، یک روش باکلاس خودکشی میگوید.
در سال۱۹۴۴، ونهگات اسیر شد و در انباری زیرزمینی که محل نگهداری لاشههای گوشت بود، زندانی شد. این همزمان با فاجعه بزرگی در جنگ جهانی دوم بود که خود ونهگات آن را بسیار مهیبتر از هیروشیما و ناکازاکی میداند؛ بمباران شهر درسدن توسط متفقین که ۱۳۴ هزار کشته به جا گذاشت.
ونهگات از معدود کسانی بود که توانست خود را از آن مخمصه نجات دهد و بعد مامور شد تا اجساد قربانیان را جمع کند. خود او تعریف میکند که اجساد آنقدر زیاد بودند که آلمانیها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از عفونت آنها را با اسلحههای شعلهپخشکن آتش بزنند.
وی در کنار نویسندگی، مدتها به عنوان گرافیست و طراح کار میکرد. ونهگات یک بار نمایشگاه نقاشی برگزار کرد که زیر نصف کارها اسم خورده بود، گیلگورتراوت. امضای ونهگات هم یک اثر گرافیکی است که کاریکاتور نیمرخ چهره خود او را نشان میدهد.
ونهگات در مورد رقابت جان کری و بوش در انتخابات آمریکا نوشته بود: «هیچ فرقی نمیکند کدام انتخاب شوند، هر کدام که باشند ما یک رئیسجمهور، با نشان دزدان دریایی خواهیم داشت. وقتی که به خاطر آلودگیهایی که در زمین، آبها و فضا ایجاد کردهایم، بقیه موجودات و گونهها چیزی به جز استخوان و اسکلت نیستند».
ونهگات در یک مصاحبه راجع به بمبگذاریهای انتحاری گفته است: «به نظر من آنها آدمهای شجاعی هستند. آنها به خاطر اعتقاد قلبی خودشان میمیرند، خیلی وحشتناک است که کسی را از اعتقاد قلبیاش دور کنید، مثل اینه که به او بگویید فرهنگات هیچ است، نژادت هیچ است و اصلا خودت هیچی. کار آنها واقعا شیرین و خارقالعاده است. من فکر میکنم شیرین و افتخارآمیز است که به خاطر چیزی که به آن اعتقاد داری بمیری».
سیارک ونهگات ۲۵۳۹۹، به افتخار او نامگذاری شده است.
ونهگات در چند فیلم که بر اساس آثار او ساخته شده بود، بازی کرد. در فیلم صبحانه قهرمانان و شب مادر بازی کرد. به جز این فیلم، سلاخخانه شماره پنج هم بر اساس آثار او ساخته شده است. او در فیلم صبحانه قهرمانان نقش کسی را بازی کرد که قرار بود خودش باشد. در صحنهای از این فیلم، یکی از بازیگرها به ونهگات میگوید: «اینها چیه که مینویسی؟! ونهگات اینجوری نمینویسه!»
ونهگات بر خلاف خیلی از نویسندهها از ماشین تایپ استفاده نمیکرد و با خودکار و کاغذ مینوشت. هر روز هم وقت زیادی تلف میکرد تا کاغذ بخرد. او با اینترنت هم میانه خوبی نداشت و سایت رسمیاش را دیگران بهروز میکردند. ونهگات میگفت: «اصلا از این چیز به اصطلاح اینترنت سر در نمیآورم».
او مدرک مردمشناسیاش را به سختی گرفت و پایاننامهاش با موضوع «نوسان بین خیر و شر در افسانههای عام» بارها توسط دانشگاه رد شد.
کورت ونه گات در سال ۲۰۰۷ و در سن۸۵ سالگی در نیویورک از دنیا رفت.